اوج نامردی
اوج نامردی اینه که دوماه از وقتتو صرف درست کردن وبلاگ کنی وبخوای
روز تولد عشقت بهش تقدیم کنی وقتی همتقدیمش می کنی میگه
نمیتونم نگاه کنم سر فرصت نگاه می کنم,میدونی بدترش چیه؟اینه که 7
روز از تولدش بگذرهولی هنوز هم وقت نکرده,اینا همه اش یه مشت دورغ
اند اخه مگه میشه 20 دقیقه فقط 20 دقیقه وقت ازاد نداشتهباشه,رئیس
جمهور که نیست,همون رئیس جمهور هم واسه زن وزندگیش وقت میزاره
ولی میلاد نه .چقدر هم پررو بهدختر داییم میگه خیلی کار سرم
ریخته,واقعلا که خدا نامردی نیست؟این دنیا کلا نامردیه ,خدا تو که فقط
واسه دخترا اشک رو نیافریدی پس چرا تاچیزی میشه این دختران که
اشک میریزن ولی پسرا عین خیالشون هم نیست,واسه همین خصلته
زنانه است که دوست داشتم پسر باشم ولیاز وقتی فهمیدم میلادرو
دوست دارم خداروشکر کردم که دخترم وتو اینده میشم خانومش ولی حالا
کاملا ناامیدشدم,قبل از 1/8 باغم وتنهایی واشک غریبه بودم هیچ پسری
تو زندگیم نبود خیلی خوش بودم,باهمه جوربودم احساس تنهایی نمی
کردم,واسم بی معنی بود که دخترا عاشق پسرابشن وواسشون گریه
کنن هیچپسری رو دراون حد نمی دونستم که بخواد اشک منو دراره,خیلی
روزگار خوبی بود ولی از وقتی فهمیدم دوسشدارم دنیا تغییر کرد دوستام
بیشتر شدن ولی باز من احساس تنهایی میکردم,دیگه باهمه جور
نبودم,خیلی شب ها شده تاخود صبح گریه کردم,همیشه یه غم تووجودمه
اونم جدایی از میلاده,دلتنگشم ومیخوام که ببینمش ولینمیشه,همیشه
ترس دارم ترس از دست دادنش,ترس اینکه عاشق یکی دیگه بشه,ترس
اینکه اتفاقی واسشبیافته,همیشه یه بغض تو گلومه وبا کوچیکترین ضربه
میشکنه,خدا چرا فقط بگو چرا من اینطوری شدم من که باهمه ی اینا
غریبه بودم چرا حالا شدن نزدیک ترین ها,چرا واقعا چرا؟حالا می فهمم
عاشقی بددردیه خیلی خیلیبدتر از اون از دست دادن کسی که جونته
کسی که باهاش نفس می کشی کسی که حاضری بمیری تا اونزنده
باشه,کسی که همه وجودته,ولی حالا خوشحالم چون اونو دارم چون
میلادمو دارم فعلا بای
نظرات شما عزیزان: