ابزار وبلاگ

روز پدر


(c)؛°¨¨°؛(c)(c)؛°¨¨°؛(c) عشق منوتو (c)؛°¨¨°؛(c)(c)؛°¨¨°؛(c)

روزهای به یادماندنی

دیروز داشتم با بابام جدول حل میکردیم که به یکی

رسیدیم,نوشته بود:چهارحرفی,عشق,زندگی وتکیه

گاه,بابا یه خورده فکر کرد وبعد گفت:عزیزم فهمیدم

جوابش میشه بابا,اشک تو چشمام جمع شد با اینکه

میدونستم گفتم بابا این نوشته چهار حرفی ولی تو که

حرف نداری,روز پدر مبارک از جمله بابای خودم که خیلی دوسش دارم,روزت مبارککککککککککککککک بابایی

 

سلاممممممم خیلی عذر میخوام از اونایی که نظر دادن ودیر جوابشون دادم

چندوقت بود که حال وحوصله نداشتم,روز پدر به تمام پدر ها تبریک میدونم

دیره ولی متاسفم,البته من به بابام تبریکو گفتم,

راستی راستی دارم اشپزی یاد میگیرم البته دست پختم خوب نیست فعلا

چون میلاد میخواست منم سعی میکنم یاد بگیرم قربون نفسی خودم بشم

+ شنبه 27 ارديبهشت 1393برچسب:, ساعت18:3 پروین ومیلاد| |

http://s5.picofile.com/file/8118852692/kodom_Mah_shakhsiat_.jpg

                                                                            قربونش برم عشق من بهمنیه,خدا خیلی دوسش داره

                                                                            خودم هم ابانی

 

 

 

+ دو شنبه 15 ارديبهشت 1393برچسب:, ساعت1:40 پروین ومیلاد| |

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباس هاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته،

در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند:

مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه ، میرند تو . مریم ،

ناز مامان و بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده . لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده !

همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست ، یه کاغذی که با خون یکی شده.

بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :

سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی.

مگه نه ؟ همیشه آرزوت همین بود ؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم

تونستم باهات حرف بزنم.دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون

قسم خوردم ، تو هم خوردی ، یادته ؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی

تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه.

کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند

سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد،

یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون،

همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها

برو سراغش. یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی

و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم

گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو

چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی

نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون

دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم.

واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه

نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام …. پدر مریم

نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار

پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه،

صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد

دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود.

حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه

دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند…

میدونم خیلی قدیمیه ولی من عاشق این داستانم واسه همین هم گذاشتم,اصلا دوست ندارم زندگی ادما اینجوری بشه,بدم میاد از ادم بزرگ های

که واسه خودشون نظر میدن فکرنمیکنن کوچیکا هم ادم اند ودل دارن مگه فقط باید به حرف ادم بزرگا گوش داد؟ مگه ادم کوچیکها دل ندارن؟

یه بارم ادم بزرگا به حرف ما گوش کنید ماهم ادم میم نفس میکشیم مامیتونیم واسه زندگیه خودمون تصمیم بگیرید لازم نداریم

که شما بگید ما به هم میخوریم یانه مهم نظر ماهاست نه شما,دوستون دارم ادم بزرگایی که میخواین جدامون کنید.دوستون دارم

چون دل ما بزرگه ولی شما میگید ما هنوز کوچکیم ولی این درست نیست بزرگی به قیافه نیست بزرگی به دل بزرگ داشتن است

+ پنج شنبه 11 ارديبهشت 1393برچسب:, ساعت22:42 پروین ومیلاد| |

 

فرشته ها در شب آرزوها برای اجابت دعا وبردن آنها به ملکوت مسابقه داده و منتظر ندای بنده های خدا هستند.

واسمون دعاکنید


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

لیله الرغائب است در‌های آسمان را برای پذیرش تضرع‌های عاشقانه‌ بندگان ذات اقدس الهر می‌گشایند نگاهت به آسمان باشد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

می گن هر کی شب آرزوها دعا کنه از خدا حاجت می گیره ، برامون دعاکنید

.

.

بزرگترین آرزوی من داشتن توست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

لیله الرغائب شب آرزوها شبی که آسمانش پر از برق ستارگان است. در آن شب هر دعایی ستاره ای خواهد شد و در پهنهی آسمان خواهد نشست. بیا ستاره های هم را نظاره کنیم و بر هر کدام آمین بگوئیم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


شب آرزوهاست آرزو میکنم به تمام آرزوهایت برسی اگه تو این شب دلت شکست یادی از ما هم بکن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

الهی! «دعا» به درگاه تو لجاج است، چون دانی که بنده به چه محتاج است.

لیله الرغائب است و اگر دلتان با خداست ما را بی نصیب از دعا نکنید


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شب آرزوهاست و من آرزو دارم

دلت مثل بهار، پر شوداز لحظه های ماندگار

زندگیت خالی از اندوه و غم، لحظه های شادمانی بی شمار

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


شب آرزوها ست. بیا از امروز کمتر خسته شویم بلکه آن شب را تا به صبح اجابتش بیدار بمانیم. برای هم دعا کنیم.

 

از همتون خواهش میکنم واسمون دعاکنید,ماهم واستون دعا می کنیم به ارزوهاتون برسید

به حرمت این شب قسمتون میدم,حالا که دارم اینو مینویسم اشکهام سرازیر میشن به

همون خدا که خالق نمیتونم بدون اون باشم اون واسه من همه چیزه ,سخته از همه چیز

بگذری,ما عاشق همیم ولی..ولی همه مخالفن ,خدایا به حق این شب مقدس نزارجدامون

کنن مابدون هم میمیریم,دوسش ندارم من عاشقشم اون همه زندگیمه نفسم به نفسش

بسته است,میگه اگه جدامون کنن خودمو میکشم اگه اگه اگه نه حتی تصورش هم سخته

عاشقم خداجونم,دوست دارم میلادم
 

+ پنج شنبه 11 ارديبهشت 1393برچسب:, ساعت21:45 پروین ومیلاد| |

سلامممممممممممم

از دیروز تاحالا بدترین روزهای منو عشقم بود دیشب نه من خوابیدم ونه اون خیلی سخت بود بهم بد گذشت میدونم تقصیر من بود.

ولی خوب همه اش که نه قسمتی هم از اون مشکل تقصیر اون پسره ی عوضی بود که باعث شد عشقم بغض کنه.هیچوقت اون

پسره رو نمی بخشم خیلی بامنو عشقم بد تا کرد اخه ادم چقدر نمک نشناس به خدا حدی داره,وای تاحالا میلاد اینطوری با من

حرف نزده بود,اولین بار بود ازش ترسیده بودم وهر چی که اون باعصبانیت حرف میزد من اروم جوابشو میدادم وای نمیدونید سکته

رو زدم,حالا فکرکنم میلاد به اون پسره نکبت زنگ زده اخه گفت شب زنگ میزنم میخواد حالشو بگیره یا خدا حالا چی میشه کاش

پیشش بودم

+ چهار شنبه 3 ارديبهشت 1393برچسب:, ساعت21:19 پروین ومیلاد| |



طراح : صـ♥ـدفــ